#جنگ_میان_هم_خون_پارت_52
_ درود بر شما ملکهی بزرگ.
سری تکون دادم و زمزمه کردم:
_ درود.
به کاترین رو کردم و با تمسخر گفتم:
_ بفرمایید بنشینید.
همراه با الیزابت نشستن و من هم طبق معمول روی صندلی حکومتم نشستم. کاترین با لبخند موزی گفت:
_ مهمان هم میاد تو اونجا میشینی؟
ابرویی بالا انداختم و درحالی که سر تا پاش رو با تمسخر نگاه میکردم، گفتم:
_ نه مهمانی که ناخوانده باشه.
طبق عادت بچگیش٬ موهای فر و قهوهایش رو دور انگشتش چرخوند و گفت:
_ اما برای رسم ادب دشمنت هم باید کنار مهمان بشینی.
دشمنت رو کشدار گفت.
_ مشکل تو الان نشستن منه؟ نکنه یادت رفته که اون موقع من برای تولد دخترت زودتر از بقیه اومدم، توهم روی صندلی مخصوصت نشستی؟
romangram.com | @romangram_com