#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_74
ومن يخ زدم از سردي صداش حتي نتونستم تکون بخورم فقط چشمامو توحدقه پر دادمو ديدم بله همه دوستان تو تله گير کردن و عين مجسمه خشک شدن
نظرعشقا، بقيه رو فردا ميزارم.
هرچي زور زدم بي فايده بود انکار کل بدنمو کرده باشن تو گچ نه فقط من بلکه هممون همين مدل شديم.
باز دوباره صداي بدون چهره شروع کرد به حرف زدن
:اه عزيزانم خيلي وقته هيچ جنبنده اي سمت من نيومده چه خوب که چنتا موجود دوپانصيبم شد خب خب زياد زور نزنيد شماها نميتونيد نه تاوقتي که من بخوام تکون بخورين
اه عجوزه ي پير پس تاثيرات توهست نکبت بي رنگ.
باز دوباره عين جيغ شوم شروع کرد به چه چه زدن:
خب خب واسه اينکه قبل مرگتون يکم مفيد واقع شين اجازه ميدم فقط صحبت کنيد.
اه حس کردم يه وزنه چندکيلويي از دهنم برداشته شده
اوفي.خداخيرت بده ننه جون تورا نامعلومي.؟!
باز قهقه زد اي مرض پيرسگ :
اه دختر جون توچقدر گستاخي من يک روحم قرارنيست ديده شم اما خيلي کارها بيشتري بلدم وشما واسه ي اجراشون دلقکاي خوبي هستين
romangram.com | @romangram_com