#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_1
نيزه ي دستمومحکم به سمت کارو پرتاب کرد.
چته دختره ي وحشي رم کردي?
مرض کارو همه تکنيکارو اشتب انجام ميدي الاغ.
هوووي الاغ باباي نداشتته به من چه اينارو فرينا يادم داده اصن بشين باخودت تمرين کن
نيزه روانداخت سمت سرم که جاخالي دادم ازبالاي سرم گذشت پسره ي نفهم همه وقت تمرينموخراب کردا صدبار به فرينا گفتم به کسي اين تکنيکاي مزخرفو ياد نده
حالا هي بايد حواسم باشه کارو بااين حرکات مزخرفش وسط تمريناش بقيه روداغون نکنه والا
نيزه ها رو جمع کردم و بردم بخش اسلحه خانه و دادم دست نيکداد
چته دختر توهمي !!!!
واي دست رودلم نزار که خونه از دست فرينا رو حرکات مسخرش
سري تکون دادو رفتم سمت خوابگاه
من چه خلم هنوز خودمومعرفي نکردم. من رامونا هستم 17سالمه يکي از سربازاي الفينگ هستم
پدرومادرم که ندارم بهتره بگم اصن نديدمشون کلا همه بچه هاي کمپ ما همين مدلن
نه پدر ونه مادر ندارن
يه مدت يتيم خونه بوديم بعدم زديم به چاک
بعدخيابون گردي هاي پي در پي با کامرون اشناشديم يعني اکثرامون رو کامرون پيدا کرده
کامرون حکم سرپرست رو داره يه مرد از تيره ي الف ها
قدبلند ولاغر وظريف اما فوق العاده قوي مهارتاش تکه به غير کامرون تاحالا الفي نديديم
واسه همين اسم مارو الفينگ گذاشتن سربازاي درخدمت لف ها
کامرون گياهخواره ازنظرش حيوان هاهم به قدر ماها ارزشمندن اما کاري به خوردوخوراک ما نداره
romangram.com | @romangram_com