#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_48
- امیدوارم بهعنوان یه آتو ازش استفاده نکنی، این فقط…
- فقط چی؟
نگاهش میکنم. میخندد میگوید:
- فقط یه دوست دارم ساده بود؟
خندهام میگیرد. نگاهم میکند…
- نمیخوای بری؟
بازهم شیطان میشود:
- ولی میدونم که دلت برام تنگ میشه!
او خیلی بیشرف است…
- ایبابا
بلند میخندد… اولین بار است تن دلنشین صدایش را میشنوم!
- بگو خب…
- یه نصف روز که این حرفارو نداره!
- مهم زمان نیست. مهم بُعد مکانه، مهم فاصله ست.
لبخند میزنم.
- من فاصلهای نمیبینم!
نگاهم میکند و چقدر این تماسهای چشمی طولانی عذابآور است.
- خواهش میکنم برو.
سری تکان میدهد و بهسرعت از پلهها پایین میرود. سرم را به چهارچوب سرد در تکیه میدهم:
- دلم برات تنگ میشه؛ حتی برای چند ساعت!
romangram.com | @romangram_com