#هورزاد_ملکه_آتش_پارت_128
یهو نمیدونم چی شد، که از دهنم پرید:
- آریانا، میشود کمی با یکدیگر، سخن بگوییم؟
آرسین و ماسیس باتعجب نگاهم کردن و منتظر داد آریانا بودند که در کمال تعجب اونا، آریانا گفت:
- آری، میشود.
ماسیس تند گفت:
- امپراطور، چگونه شما اجازه دادید، یک خدمتکار شما را به نام بخواند؟ درحالی که به مادر خویش این اجازه راندادهاید؟
آریانا:«مادر من نیز، حق دخالت در کار و رفتار من را نداشت. به شما نیز، چنین اجازهای نخواهم داد. برویم هورداد.»
آرسین با اخم نگاهمون میکرد.
باخوشحالی از جواب آریانا به اونا، ازشون دور شدم. امپراطور بودنم عالمی داره ها! با هم یه گوشه ایستادیم.
من گفتم:
- سپاس بابت جواب به گستاخی ماسیس.
لبخندی زد و گفت:
- انگار عادت داری همه را به نام بخوانی؟
romangram.com | @romangram_com