#حصار_تنهایی_من_پارت_74


اشک چشمام روي زمين مي چکيد.

- هر دفعه خواستم بهت بگم دوست دارم نشد يعني فرصتش پيش نميومد... تا اينکه شب تولدتت اون لباسو برات گرفتم. تصميم گرفتم که بگم دوست دارم ... و خودمو رها کنم. مرگ يه بار شيونم يه بار... جوابت يا آره بود يا نه. خودمو براي هر اتفاقي آماده کرده بودم.

با خنده گفت: حتي اينکه بري به مامانت بگي چي اتفاقي افتاده. اونم سرم داد و بيداد راه بندازه ...اما تو بزرگوارتر از اوني بودي که من فکرشو مي کردم که گذاشتي اين اتفاق بين خودمون باشه ...الان من فقط يه چيز ازت مي خوام .

روسريمو کشيدم جلوتر تا اشکامو نبينه .دستمم گذاشتم روي پيشونيم.

- بذار رابطمون برگرده سر جاش. تو بشو همون آيناز خانم، منم ميشم همون نويدي که جاي برادر نداشتت دوستش داشتي... هر چند ته قلبم هنوز راضي نيست اما راضيش مي کنم.

بلند شد و گفت: قرمه سبزي که عاشقشي برات آوردم ...البته اگه مي خواي زنده بموني وخودکشي نکني..... فقط ازت مي خوام منو ببخشي ... خداحافظ.

راهشو کشيد و رفت، بعد رفتنش يه دل سير گريه کردم ... بين دل خودم و دل نويد گير افتاده بودم. نمي دونستم چيکار کنم؟ دل نويد مي گفت دوست دارم ...دل خودمم مي گفت اون فقط برادرته.. اگه علاقه اي به نويد داشتم فقط برادري بود نه بيشتر. با اين محبتاش داره منو گيج مي کنه. مي بخشم. اين کارشو ميذارم به حساب بچگيش. اون دل پاکي داره. حتما کارش بي منظور بوده ...مي بخشمت نويد .

از بيمارستان رفتم خونه يه دوش گرفتم و لباسامو شستم ...در کمدو باز کردم يه روسري برداشتم که يه صدايي از حياط اومد. از اتاقم اومدم بيرون، ديدم بابام تو هال وايساده و نفس نفس مي زنه.

با چشماي گشاد شده گفتم: تو اينجا چه غلطي مي کني؟ براي چي اومدي؟ چي از جونمون مي خواي؟ اومدي که خيالت راحت بشه مرده آره؟ برو... تو بيمارستان خوابيده. برو نگاش کن. برو ببين چه به حال و روزش آوردي. نه زنده است، نه مرده.

يقه شو گرفتم : اگه مامانم بميره، نمي ذارم يه روز خوش ببيني ...خودم مي کشمت مي ندازمت جلوي سگا.

دستمو از يقش جدا کرد و گفت: چرا نمي ذاري من حرف بزنم؟... فکر کردي من اين بلا رو سر مادرت آوردم؟ يعني من انقدر بي رحمم؟ بابا من آدمم هنوز. دوستتون دارم هم تو رو هم ستاره رو.

با عصبانيت گفتم: دهنتو ببند اسم مادرمو به زبون کثيفت نيار.

- باشه باشه ...گوش کن آني تو بايد از اينجا بري. جونت در خطره. اونايي که اين بلا رو سر مادرت آوردن به تو هم رحم نمي کنن.

romangram.com | @romangram_com