#حصار_تنهایی_من_پارت_27


با عصبانيت شماره نسترنو گرفتم. بعد از چند تا بوق جواب داد: خياطيه نسترن بفرماييد!

با عصبانيت گفتم: خيارشور نرسيده اين چه وضع آدرس دادنه؟ يک ساعته دارم دور خودم مي چرخم.

-عليک سلام ...خوب چرا دور خودت بچرخي بيا دور من بگرد! ...حالا چرا اين قدر توپت پره؟

- آدرسو اشتباهي دادي.

- آدرسو درست دادم تو اشتباهي رفتی

- مگه کوچه بنفشه....پلاک بیست و دو نيست؟

با تعجب و صداي نسبتا بلندي گفت: پلا ک بیست و دو؟؟؟

- چرا داد مي زني؟ اره ديگه؟!

خنده بلندي کرد و گفت: چه با اعتماد به نفسي هم مي گفتي بگو حفظ مي کنم... تو آدرسو نوشتي اين شد ... اگه حفظ مي کردي سر از کجا در میاوردي؟...پلاک دویست و دو، نه بیست و دو!

دور و اطرافمو نگاه کردم. دقيقا روبه روم بود.

- بگم خدا چي کارت کنه نسترن با اين آدرس دادنت…يادت بره آدرس بدي.

- به من چه تو گيجي!

- خوب ديگه خدا حافظ

romangram.com | @romangram_com