#حجاب_من_پارت_71


با ذوق_ باشه پس برای اون ماکارانی درست میکنم برای بقیه هم یه چیزه دیگه

هممون از اینهمه ذوق مامان خندیدیم اخه تو حالت عادی اگه بهش بگیم برای مهمون ماکارانی درست کن میگه زشته بعد میخوان بگن برامون ماکارانی درست کرده

مامان_ آقایون بیاین بهم کمک کنین باید کل خونرو گردگیری کنیم بعدم برین خرید برای فردا

منو محمد و بابا_ وای نه

مامان_ وای مای نداره آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته.

خم شد رو شکمش_ آخ دلم

مامان_ اصلا راه نداره هیچ جور نمیتونین از زیرش در برین

_ محمد جان بلند شو باید بریم خونرو گردگیری کنیم

محمد با لبو لوچه ی آویزون راست وایساد و اومد دنبالم

کل خونرو تمیز کردیم از حالو پذیرایی بگیر تا اتاقامون دیگه از کتو کول افتادیم

آخیش بالاخره اتاق هم تموم شد

هردومون هم زمان ولو شدیم رو تختمون

کمرشو گرفته بود و ناله میکرد_ آی مامان کمرم آی خدا دارم میمیرم وای

_ اه چته محمد هرکس ندونه فکر میکنه حامله ای که اینجوری کمرتو گرفتی ناله میکنی

romangram.com | @romangram_com