#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_20


دستشو کشید روی گونه شجایی که بوسیده بودامروز سالگرد سومین سال باهم بودنشون بود



روی تخت نشسته بود و به مینویی نگاه میکرد که جلوی اینه ایستاده بود و خط چشمش را پهن تر میکرد-کاش رفته بودم مریم واسم خط چشم بکشه

-اینا هفته ای یه بار تو رو میبینن تازه دست کم دارم میگمحالا واسه یه مراسم خواستگاری اونم از نوع نمایشیش میخواسی بری ارایشگاه؟

-میگم پگاه؟

-ها؟دیگه چته؟

-کاش کت و دامن ابیمو میپوشیدمرسمی تره!ها؟

-ای درد بزنی دیوونم کردیهر غلطی میخوای بکناین فرزاد از چی تو خوشش اومده؟من و خدا با هم توش موندیم!

-پگاه من یه کم استرس دارم

-استرس واسه چی؟بخدا خوب شدی عمهغریبه که نیستن

romangram.com | @romangram_com