#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_111
بيچاره به من من افتاد ...
- منظورم خانم آريا منش ... مي خواستم به ايشون بگم كه هزينه اين كار به شدت بالاست !!!
با اجازه ...
و آروم از اتاق خارج شد
دوباره چشاي حاج خانوم رنگ غم گرفت ...
فرشاد
خسته شده بودم ... شيفت كاريم تموم شده بود ...
لباسام رو تو اتاق كار عوض كردم رفتم سمت اتاق بيمار... بيتاي صداقتي...
در زدم و چند ثانيه نشد كه آني در رو باز كرد ...
با ديدن من يه قدم عقب رفت كه دوباره سعي كرد خودش رو جمع و جور كنه...
- شيفتم تموم شده اگر كارتون تمومه ...
منظورم رو فهميد ... يه مكثي كرد و رفت توي اتاق ...
romangram.com | @romangram_com