#هر_دو_باختیم__پارت_13
- پس یعنی از نظر شما تأیید شدس؟
- اره. بهش زنگ بزن و ببین می تونه همین امروز بیاد قرار داد ببنده یا نه.
- حالا چه عجله ایه بابا... الان فکر می کنه ما برای داشتنش له له می زنیم.
- حالا نیست نمی زنیم! می ترسم بره جای دیگه.. نباید از دست بدیمش.
نفسمو با صدا دادم بیرون و گفتم: بله چشم... زنگ می زنم.. اوامر دیگه ای نیست؟
- می خوای سختته شمارش رو بده خودم زنگ بزنم.
- نه خودم زنگ می زنم.
از بابا خدافظی کردم. تلفن رو میزو برداشتم و دکمۀ یکو فشار دادم تا وصل بشه روی میز الهام. با دوتا زنگ برداشت.
الهام- جانم ترنم؟
عصبانیتم رو سر الهام خالی کردم: الهام چند بار بگم وقتی کسی اونجاس منو ترنم صدا نزن... بابا بگو خانم بهروش... اه!
- سرکار خانم بهروش هیچ کس این جا نیست. حالا امر بفرمایید.
- از روی فرم استخدام شماره این پسره رو بگیر وصل کن به اتاقم.
- کدوم پسره؟
romangram.com | @romangram_com