نوشته: نغمه
این داستان ، داستانِ تکراریِ نگفتن هاست . هر کس توی دنیای درونش ، با خودش ، با خیلی ها ، حرفهایی داره ، فکر هایی داره . گاه خجالت میکشیم بگیم ، گاه مصلحت نمی بینیم بیان کنیم و گاه “زمان” فرصتِ گفتن رو ازمون می گیره … همسفر گریز رو قبل از زمین نوشتم ؛ مثل زمین ، با آدمهاش یکی دو سال زندگی کردم و دوستشون دارم . آدمهایی که همچنان اسطوره نیستند . و حتا از آدمهای زمین ، واقعی ترند . موضوع اصلی داستان ، واقعیه . و همینطور اکثر آدمهاش ، ما به ازای حقیقی دارند . یک عاشقانه ی آرامِ دیگه ! شاید زیادی آرام ! به آرامشِ بال زدنِ یک پروانه که شاید گاهی سببِ ” اثر پروانه ای” میشه ! پایان خوش
رمان های مشابه