#هم_قفس_پارت_21
_ولی یه آقای محترم هیچ وقت عذر یه خانوم رو نمی خواد.
خندیدم و گفتم:
_منم اونقدر شعور دارم که عذر یه خانوم رو نخوام.
کلمه خانوم رو طوری ادا کردم که یعنی یه خانوم, نه تو!
_خب پس می تونیم یه قرار واسه فردابذاریم, نظرت چیه؟
_متاسفم ,من نمی تونم بیام.
_من از تو خیلی خوشم اومده,کامی هم کلی ازت تعریف کرد.می تونیم بیشتر باهم آشنا بشیم.
_ولی من اصلا از شما خوشم نیومد.اصلا دلم نمی خواد وقتم رو بیخود تلف کنم.دیگه با من تماس نگیر.
تلفن روقطع کردم.امان از دست کامی!دوباره داشتم گرفتارمی شدم.وقتی به این راحتی شمارمو داده به عسل پس آش خوشمزه ای برام پخته.نمی دونستم از جونم چی می خواد؟کم کم داشتم به زندگی فعلیم عادت می کردم.دوست نداشتم دوباره پای کامی و دوستاش به زندگیم وا بشه.به خودم قول داده بودم.
romangram.com | @romangram_com