#هم_خونه_پارت_97

بود که با شهاب بیرون میرفت. پس نباید خرابش میکرد. با تردید گفت برای چی؟
.یک کاست داری که بیشتر وقتها صدایش از اتاقت میاد.انگار یه جورایی به شنیدنش معتاد شده ام. توی اتاقت بود
.با اجازه ات برش داشتم. تا مدتی توی ماشین گوش کنم
یلدا با دل و جان گفت قابلی نداره. مال تو. اما کدوم کاسته .چی میخونه؟
...نمیدونم کی خونده . اما یک جاش میگه تمام آسمان پر از شهاب میشود81

.یلدا که چهره اش به سرخی میگرایید گفت آهان متوجه شدم
قلبش تندتند میزد. به نظرش شهاب خوب پیش آمده بود و باز هم میخواست از او حرؾ بکشد. به خودش گفت
.مواظب حرؾ زدنت باش
شهاب ادامه داد خب حالا این یعنی چی؟
کدوم؟
.همین که میگه آسمان من پر از شهاب میشود
یلدا خندید و گفت گیر دادی؟
.شهاب جدی گفت نه . واقعا میخوام معنی اش رو بدونم. بالاخره تو ادبیاتی هستی و از این چیزها بهتر سد در میاری
.یلدا چهره ای حق به جانبی گرفت و گفت خب این که معلومه
)پس حالا که معلومه بگو!(و خودش را منتظر شنیدن پاسخ نشان داد. در حالی که زیرکانه یلدا را زیر نظر داشت
یلدا هم سعی کرد بدون عکس العمل خاصی جواب دهد.شهاب را نگاه کرد و گفت این بیت معنی اش وابسته به
ابیات قبله. ولی خب اگه فقط همین رو میخوای بدونی در واقع اینطوری میشه معنی کرد که آسمان کنایه از
دنیای شاعر و زندگی اوست که میگه اگر تو باشی دنیای من پر از گرما و نور و هیجان میشه و شهاب یعنی
.سنگ آتشین که حرکت میکنه و از خودش نور و حرارت متصاعد میکنه
شهاب که گویی مجذوب یلدا شده بود بعد از چند لحظه سکوت گفت شاعرش کیه؟
.فروغ فرخزاد همون که پوسترش رو برام خریدی
آهان اسمش رو زیاد شنیدم اما با شعرهاش چندان آشنا نیستم. ببینم چی شد رفتی سراغ ادبیات.؟
.یلدا کمی نوشیدنی نوشید . بعد گفت اگه بگم فقط علاقمند بودم کافی نیست
چون ادبیات برای من فراتر از علاقه است و شاید تنها چیزی که میتونه پاسخگوی روحیه ی من باشد و وقتی
از همه جا خسته و دلگیرم ادبیاته . اون موقع است که میتونم بهش پناه ببرم. شاید موقعی که میخواستم کنکور بدم
فقط علاقه داشتم اما وقتی قبول شدم و وارد این رشته شدم عاشقش شدم. وقتی سر کلاسم دیگه متعلق به
خودم نیستم. و مخصوصا اگر استادم هم درست و حسابی و عاشق ادبیات باشه اون وقت دیگه واقعا عرق میشم
و از این ؼرق شدن لذت میبرم. خب اکثر اساتیدمون هم واقعا عالیند. یعنی شاید وجود آنها هم بی تاثیر
در میزان علاقه من به ادبیات نباشه. خب خوبه...یعنی همه ی ادبیاتی ها اینطوریند؟
.البته که نه
سپس یلدا پوزخندی زد و گفت باورت میشه.؟ من گاهی از وجود بعضی از دانشجو ها توی کلاسهامون به مرز
جنون میرسم. و دوباره با همان جدیت ادامه داد. خب بعضی از اونها واقعا از درک خیلی از مسائل پیش پا افتاده ی
اطرافشون عاجزند و این در حالی است که ادبیات نیاز به درک و فهم بسیار بالایی داره. یکجور ذکاوت و هوش

romangram.com | @romangram_com