#گوتن_پارت_99


انگار افتاده بودم وسسط یه فیلم مافیایی جنایی! لابد منم از این شخصیتا بودم که بخاطر پولشون می خواستن سرشونو زیر آب کنن! ولی من که هنوز اهی در بساط نداشتم.

اگه این عجیب غریب بازیا بخاطر ارشان بود که لازم به این همه جنگولک بازی نبود، می گفتین خودم تحویلش می دادم‌. حالا به کی یا کیا؟ نمی دونم.

تخیلاتم از هردردی رد می شدن و برای خودشون داستانای صد من یه غاز می ساختن. اما در حقیقت انقدرام نبود! لاقل من اینطوری حس می کردم.

اما گاهی که آدما قلبشون یخ می زنه، مثل یه تیکه سنگ می شن و هیچیو حس نمی کنن. حقیقت واقعی این بود... نبود اخرین امید من، قلبمو یخ کرده بود‌. سرد و مغموم.

با صدای آروم تری ادامه داد:

- خط روناک! از نفس که مطمئنم محافظت شده است نمی تونن واردش بشن یا چکش کنن.

- تو چرا این ریسک رو کردی. تو که فهمیده بودی چرا برش داشتی آوردیش اینجا! عقل کل بازی در میاری بعضی وقتا که ادم شاخ در میاره...

- دیوونه شدی؟ می خواستی بفهمن بهمون شک کنن؟ خودتم می دونی سه ساله که ...! هوففف! باید عادی رفتار کنیم. شمام پخش شین بهتره.

با اینکه حسابی گوش تیز کرده بودم و دقیق شده بودم اما هیچی دستگیرم نشد. خط منو چرا باید چک می کردن؟ روناک جی؟ اراد چیکار کرده بود دقیقا؟ اینا چی می گفتن؟

هر لحظه انتظار داشتم یکی پق بزنه زیر خنده بگه داشتیم شوخی می کردیم دیدی گول خوردی!

اما در هر حال خیلی وقت می شد که گول خورده بودم سه برابر قد و قواره ام!

من که از حرفاشون هیچی دستگیرم نشده بود. کلافه که بودم، خستگی هم به حسم اضافه شد. چون زیاد نمی تونستم سر پا وایستم سرم رو ناچار گذاشتم رو شونه ی آرشان. حس می کردم باید به یه جایی تکیه بزنم وگرنه پخش زمین می شم.

romangram.com | @romangram_com