#گودبای_تهران_پارت_44
اسم چندتا جارو اوردیم ، اخرش قرار شد بریم سفره خونه!
اخه هوا هنوز ابری بود و امکان این که بارون بیاد باز خیلی زیاده ، باس بریم ی جای سرپوشیده
خلاصه ضبطو گذاشتم ، تا برسیم منو ترنم کلی با اهنگای خواننده های متفاوت هم خونی کردیم
خلاصه رسیدیمو رفتیم ی گوشه دنج رو ی تخت نشستیم
چند دقیقه بعد واسه سهیل ی قلیون اوردن ، منو ترنمم بیکار نشسته بودیم حرف میزدیم
سهیل: هدف منو نازنین اینه که بریم ترکیه ، بقیه زندگیمونو اونجا بگذرونیم تا اوضاع از اسیاب بیفته اونوقت برمیگردیم
ترنم: خوبه ، منم ی سرمایه ایی دارم ، میتونم گلیممو از اب بکشم بیرون ، پوستم کلفته میتونم خرجمو درارم
-نه ترنم اصلا مشکل این حرفا نیست ، تو میتونی بیای ترکیه؟طاقت میاری؟
باناراحتی ادامه دادم : شاید دیگه هیچ وقت برنگردیم !
حرفام ترنمو به فکر فرو برد
نگاهم افتاد به سهیل که هی زرت زرت دود میفرستاد بیرون
باحرص گفتم: سرطان پوست میگیری میفتی میمیری نفله انقدر نکش
سهیل با تعجب بامزش گفت: بلانسبت
romangram.com | @romangram_com