#گودبای_تهران_پارت_20

سهیل با لوس بازی اومد تو گفت: سلامممم شلغم جووونم

منم با مسخره بازی گفتم: سلامممم مماااااخ

سهیل: به به چاکره داش سیاوشم هستم

بابا لبخندی زد که مصنوعی بودنشو فقط من فهمیدم!

باهم دیگه روبوسی کردن و سهیل نشست

بابا: نازنین چایی بیار

-چشم

سهیل: نه زحمت نکش نمی خورم

اگه خودمون بودیم می گفتم بدرک ، تو این شرایط فقط تونستم با لبخند نگاهش کنم



خلاصه اقایون مشغول گپ‌زدن شدن ، منم بی حوصله گوش می کردم تا اینکه بلاخره عمو و سهیل رضایت به رفتن دادن

منو بابا تا دره سالن همراهیشون کردیم

سهیل: خداحافظ دادا سیاوش


romangram.com | @romangram_com