#گودبای_تهران_پارت_126

-من دارم میرم جایی احتمالا پس فردا تهرانم....حواست به همه چی باشه

گفت: چشم اقا خیالتون تخت

-دخترمم با خودم میبرم به کریم بگو ب کارای عقب افتادش برسه

+رو چشمم

گوشیو قطع کردم



چند دقیقه بعد نازنین حاضرو اماده شد....ساک دستی کوچیکیم دستش بود

باهم رفتیم سوار ماشین شدیمو راه افتادیم سمت روستای مادرش!

حواسم هم به جاده بود

هم به نازنین

از اینکه حس میکنم به زور حضور منو تحمل میکنه متنفر بودم!

همونجور که خیره به جاده بودم گفتم: خب بگو

سرشو از رو شیشه برداشت


romangram.com | @romangram_com