رمان گودبای تهران

#گودبای_تهران_پارت_103

سیاوش: متشکرم بفرمایید بشینید

اقای مقدم ی سلام احوال پرسی بامام کرد

ترنمم با خوش رویی تعارفش کرد بشینه

بعدش ی خانم چهل ساله خوش سرو زبون

خوش تیپم بود با سیاوش سلام علیک کردو اومد سمت ماو با سرزندگی گفت: به به دخترخانومای خوشگل

مام با خنده گفتیم: ممنون لطف دارید

گفت: نمیدونستم اقای سیاوش دوتا دختر به نازنینی شما دارن

با مهربونی گفتم: نه عزیز جان من فقط دختر ایشونم اینم ترنم جون دوستمن

گفت: پس نازنین جون خودتی بلا؟

خندیدم گفتم: اره

روبوسی کردیم

گفت: به به ماشالله چه دسته گلی

با ترنمم روبوسی کردو از اونم تعریف کرد


romangram.com | @romangram_com