#گلبرگ_پارت_78

_اگه اون حسی به من نداشته باشه من چه کار کنم...اگه من اشتباه برداشت کرده باشم چی ...اگه نگاه امیر سام به رابطه ما فقط یه دوستی ساده باشه من چی کار کنم...
_این چیزایی که تو برام گفتی نمیتونه برای یه دوستی ساده باشه...الان چی گفت
_هیچی ..اعصبانی بود چرا از دیشب جواب تماساشو نمیدم چرا سر خود پاشدم اومدم کاشان...به زور ازم ادرس گرفت گفت داره میاد اینجا تا تکلیفشو با من روشن کنه...
_بلند شو یه چیز بخوریم دیگه هم به هیچی فکر نکن ...کارگاه نازنین در خدمته... بذار برسه بقیش با من..
چشمکی حواله او کرد از اتاق خارج شد....گلبرگ هم به دنبال او روانه حال شد...
_راستی نگفتی چه شکلیه...خوشکله؟؟؟البته مرد نباید خوشکل باشه باید جذاب باشه...
سفره را از دست نازنین بیرون کشید همانطور که بر روی زمین پهن میکرد شانه ای بالا انداخت
_قدش بلنده هیکلشم خوبه...موهاش تیره ست اما چشماش ابیه ...
_قد بلند خوبه...اما چشم ابی...ابی دوست ندارم مرد باید چشماش مشکی باشه از اونا که پاچه میگیرن...اما خب جالا یه جوری باهاش کنار میام...
_چشماش مثل دریاست... وقتی اعصبانی میشه انگارطوفانیه... بعضی موقعه ها تاب نمیارم به چشماش نگاه کنم...
گوشی را در دستش فشرد با انگشت اشاره گوشه ابرو اش را خاراند خنده اش گرفته بود ...خودخواهانه بود اما حرص خفته در صدای امیر سام را دوست می داشت...نگاهی به اسمان نارنجی غروب انداخت...چگونه رانده بود که به این سرعت خودش را رسانده بود ...نگاهش را تا باغچه ل*خ*تی که در دو سمت ایوان وجود داشت پایین کشید و زیر لب زمزمه کرد "اینا همش برای منه؟؟؟"
_چرا تو این سرما اینجا نشستی ...مامان سراغتو میگرفت...باز زل زدی به گوشیت...
بدون تغییر جهت نگاهش گفت:
_امیر سام بود میگه بیرونه...لج کرده حتما برم بیرون...میگه نیای من میام...از این اخلاقا نداشت ...
_چقدر زود رسید...لباس بپوش بریم مشتاق شدم اقای دکتر ببینم...مجنون کردی پسر مردمو...
_اینا چیه پوشیدی گلبرگ...با این تیپ پسر کُشِت میخوای بری...فقط یه کفش سبز کم داری تا تیپت تکمیل شه...فکر قلب امیر سامم باش عزیزم ...
گلبرگ نگاهی به خودش انداخت مقابل اینه ایستاد واقعا خنده دار شده بود...
_خب چی کار کنم اینقدر عصبی بودم هر چی به دستم اومد انداختم تو کیف...
_پاشو بهت لباس بدم... پسره ببینتت فرار میکنه
_امیر سام اصلا تیپ وقیافه براش اهمیت نداره تا حالا ندیدم از تیپ و قیافه کسی تعریف کنه یا اصلا حرفی بزنه...
_نیاز شد حتما ببینمش...در ضمن به مامان گفتم میریم یه دوری بزنیم...
-پس کجاست

romangram.com | @romangram_com