#غرور_و_عشق_و_غیرت_پارت_91

راه میری و قر میریزی، عاشق دربه در دارییییییییییییییییییی میخوام بیام بوست
کنم، اما چه کنم روم نمیشههههههههههههههه
قرتی خانوم ، قرش بده) بچه ها بلند با آهنگ میخوندن و به من اشاره میکردن، کمرم
و با قر به چپ و راست تکون دادم ویک دور چرخیدم ، خم شدم ، کمرم و آروم صاف
کردم واز پایین ، شونه هام وتکون میدادم.(
قرتی خانوم قرش بده این ور واون ورش بده این دل وآزارش نده
قرتییییییییییییی خانوم قرشششششششششش بده این کمرت وقرش بده این دل
و آزارش نده این دل وآزارش ندهههههههههههههههههه واسه اون ناز واداهات همه
مستنننننننن صد تا عاشق همشون دل به تو بستن
وقتی تو قر میدی همچی ، همچین ، دور تو حلقه زدن به پات نشستن
آهنگ که تموم شد ، لبخند زدم وبه سمت، الهه رفتم ، همه دست زدن ، فرزانه
خانوم رو به مادرجونم گفت:
-حقا که درست گفتین فیروزه خانوم، نوه خوشگلتون عالی میرقصه چشمم به مهیا
افتاد که با حرص زل زدم بود به من روم وازش گرفتم.
صدای نخراشیدش و بلند کرد:
-آیناز کجا کلاس رقص رفتی؟؟ الهه زودتر از من گفت:
-آیناز از بچگیاش رقاص بوده ، خودادادی عزیزم، نیاز به کلاس نداشته.
مهیا با غیض روش و برگردوند الهه تو گوشم گفت:
-آخی کیف کردم آیناز خوب پوز این دختر عملی رو زدی، نگاش میکن میخواست
تورو پیش مادرشوهر آیندت خراب کنه.

خنده ای کردم:-از مادر زاده نشده عزیزم
تا ساعت های 88زدیم و رقصیدیم ، خودم و کنار خانوم تاجیک انداختم و سعی
میکردم ، خوب جذبش کنم، مهیا هم هی حرص میخورد، بخور مهیا خانوم.
موقع شام قرار شد بریم ویلا خانوم تاجیک ، شام با مردا بود
به دستور خانوم تاجیک قرار شد آروم در وباز کنیم و قافل گیرشون کنیم، به قول
پروانه خانوم شاید تقلب کردن و زن آوردن واسشون غذا درست کنه.
شلوار لی سرمه ای ، مانتو سفید که طرح هاس سرمه ای داشت با شال سرمه ای ،
پوشیدم.

romangram.com | @romangram_com