#غم_نبودنت_پارت_106


امیر علی _ممنون

اناهیتا_امیر رانندگی حرفه ای کار میکنه.

مانا_وای امیر..من به تو افتخار میکنم..محشری تو..

و چسبید به بازوی امیر علی.

فراز رفت روبروی امیر و دست گذاشت رو شونشو گفت_جای اعتراف داره..کسی و ندیدم انقد تیز باشه تو رانندگی..یه لحظه ترسیدم

امیر علی پوزخندی زد و رو به من که کنار فراز ایستاده بودم گفت_اعتراف سختی بود..نه؟

فراز حرفی نزد ولی من گفتم_رانندگی فراز عالیه..من بهش افتخار میکنم.

پرهام خندید و گفت_تو افتخار نکنی کی افتخار کنه بهش..من؟

پرهامم داشت نقششو پررنگ میکرد تو این نقشه ولی من دیگه نمیخواستم.

دستمو حلقه کردم دور بازوی فراز و گفتم_هرکس جای من بود به داشتن همچین عمویی افتخار میکرد.

دروغ نگفتم اگه بگم انا و مانا و امیر علی هر سه تاشون خیره به من و حرفی که از دهنم در اومد شدن.

افسون اخم کرده بود.مهرداد لبخند مهربونی زد.پرهام و پروا بی صدا خندیدن..توکا نگاهش رنگ تعجب گرفت.فقط فراز بی خیال کنار من ایستاده بود.

اناهیتا_منظورت چیه؟

مانا_یعنی..فراز..عموی تو؟

اناهیتا_تو که عمو نداشتی؟

_خب قضیه اش مفصله..من چهار ساله که فهمیدم بابام یه داداش دیگه هم داره که ما ازش بی خبر بودیم و تموم این سالها فرانسه بوده.

یه نگاه پر از مهر به فراز انداختم و گفتم_فقط خودش میدونه که چقد دوسش دارم.

فراز_ولی همه میدونن که من تو رو چقد دوست دارم.

توکا_جمع کنید این هندی بازیارو..بریم دیر شد.

امیر علی کلافه بود..گیج میزد.دست کشید بین موهای خوش حالت قهوه ایش.من واقعا نمی خواستم حرص خوردن امیر و ببینم.واسم سخت بود.

موقع سوار شدن امیر اومد کنار فراز و اروم بهش گفت_رانندگیت عالی بود پسر.حرف نداشت

و بهش دست داد.

فراز زد رو شونه امیر و اونم بی حرف رفت و سوار ماشینش شد ولی قبلش نگاه خیره ای به من انداخت و من مات این رابطه مردونه شده بودم..

***

امیرعلی





]یعنی اون ب*و*سه روی گونه اش اون لپ کشیدناش چشمک زدنا اون دستای حلقه شده دور کمر غزل همش از طرف عموش بوده؟

romangram.com | @romangram_com