#قلب_های_شیشه_ای_پارت_92
همیشه اسم تو بوده ، اول و آخر حرفهام
بس که اسم تورو خوندم بوی تو داره نفسهام
عطر حرفهای قشنگت ، عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون سرخه گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی
من و گنجشیکای خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پرمیگیزیم از تو لونه
تا بیای که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
من و گنجیشکا میمیریم تو اگه خونه نباشی …
توی حس خوبه آهنگ غرق بودم … آوش با لبخند میگه: از این آهنگ خوشت میاد؟
سرم رو پایین میندازم … سرخ و سفید می شوم و میگم: آره خوبه.
حس خوبی دارم… فکر میکنم با بیرون رفتن با یه پسر و گوش دادن به آهنگ اونم زمانی که فقط یک ماه و نیم از مرگ بابا گذشته و این حس خوب ، دارم به بابا خیانت میکنم… نمی خوام به این حس های زودگذر توجه کنم پس به آوش و آهنگی که پخش میشه گوش میدم…
آوش برام حرف میزنه و من گوش میدم … درمورد دانشگاه و استاد نعیمی و سوتیاش میگه… از برنامه تئاتری که دارن و من حرفی برای گفتن ندارم… توی ذهنم دارم برای آینده برنامه میریزم… برای ساختن لحظات رمانتیک با آوش… شعرهای عاشقانه توی مخم مانور میدن … هنوز آوش داره حرف میزنه … ازم میخواد شام روهم با هم بخوریم و من خوشحال سر تکون میدم… این بین گوشیش چند بار زنگ میخوره ولی جواب نمیده … پیام های پشت سر همی که میاد هم یکی در میون پاسخ میده… الان که عاقلانه فکر میکنم میفهمم همه اون زنگا پیاما از جانب جاویدان بوده… عاشق حسوده دیگه؟!
romangram.com | @romangram_com