نوشته: s.mokhtariyan
پزشکی دلشکسته برای گذروندن طرحش وارد روستایی میشه و آینده اش توی اون روستا رقم می خوره. من دختر طبیعت ام / سخت چون سنگ / جاری چون رود / آبی چون آسمان و لطیف و حساس چون گل من بارانم / می بارم تا برویانم / از تاریکی ها نمی هراسم چون نور عرضه می کنم. گذشته ام از هر آنچه مرا به خویشتن متصل می نمود. / آمده ام تا از نو بسازم خود ویران شده ام را / آمده ام تا در مقابله با سرنوشت پیروزی را از آن خود کنم.
رمان های مشابه