#گندم_پارت_51
کامیار-اصلا من آدمم که توبخوای باهام جدی صحبت کنی؟!توتاحالا یه کلمه حرف حسابی ازدهن من شنیدی؟!
-بروبابا نخواستیم روشن کن بریم!حالا کجا میخوای بریم؟
کامیار-وقتی جایی قراره بامن بیای سوال نکن بذاربریم!اگه بدبود اون وقت اعتراض کن.
ماشین روروشن کردوازگاراژاومدیم بیرون وقتی مش صفرداشت درگاراژروپشت سرمون می بست کامیاربهش گفت:
-های مش صفر!
مش صفر-بله آقا!
کامیار-اگه کسی پرسید این دوتا کجارفتن چی میگی؟
مش صفرکه می خندید گفت:
-چی بایدبگم آقا؟
کامیار-میگی آقاکامیار و آقاسامان تاازگاراژاومدن بیرون یه پیرزن رودیدن که یه عالمه باردستشه اونام سوارش کردن وبردنش برسوننش خونه ش ملتفت شدی؟
مش صفر-بله آقا!
کامیار-آفرین یادت نره که جاسوسی بی جاسوسی!
مش صفر-آخه آقا ما سختمونه که دروغ بگیم!
کامیار-چطورموقعی که زنبیل کلفت این خونه بغلی روبراش تاتوی خونه شون میبری وبه کوکب خانم میگی پاهام درد میکنه وجون دوتا قدم راه رفتن روندارم سختت نیست که دروغ بگی!
romangram.com | @romangram_com