#گندم_پارت_47
گندم-تواین دوروزمونه ویه همچین پسری!
-خب هرکسی یه جوره دیگه!تازه فرزانه م مثل دخترای دیگه نیس!مگه نگفتی که خجالت کشیده که تلفنی باهام حرف بزنه؟پس اونم باجوخودش همراه نیس!
یه دفعه زدزیرخنده
-خنده ت برای چیه؟
گندم-هیچی!
-اگه نگی جداناراحت میشم!
گندم-ناراحت نشو بهت می گم میدونی چرااینکاروکرده؟
نگاهش کردم
گندم-آخه خبرداره که توچه جوراخلاقی داری!برای همینم این کلک روزدکه مثلا توفکرکنی که اون یه دخترمحجوب و خجالتیه !
اینوگفت ودوباره شروع کرد به خندیدن وقتی می خندید وسرش رو می گرفت بالا وموهاش می ریخت عقب به قدری خوشگل ترمی شد که اصلا دلم نمی خواست چشم ازش وردارم امایه دفعه به خودم اومدم واخمهاموکردم توهم وگفتم:
-خب،دیگه برو.
یه دفعه خنده ش قطع شد وصورتش گل انداخت وگفت:
-خداحافظ.
تابرگشت که بره گفتم:
romangram.com | @romangram_com