#گندم_پارت_105
کامیار-این حرفاچیه ناسلامتی ماها آدمیم!اینکه نمی شه یه دفعه یه تیکه کاغذ بدن دست آدم وبعدش همه چی باطل بشه!
ویه عده یه مرتبه باهم غریبه ونامحرم بشن!بابااین کاغذاروماخودمون درست کردیم این قوانین وقاعده ها روخودمون ساختیم قرار نیس که همین کاغذا که درست شده دست خودمونن پدرخودمون رودربیارن ماها به خداهمه مون یکی هستیم!ریشه همه مون ازیه جاس!فقط توبازی روزگار وقتی یارکشی میکردیم هرکدوم افتادیم تو یه دسته!بازی که تموم بشه دوباره همه مون میشیم یکی بازیای خودمون که یادت هس؟!وقتی یارکشی میکردیم هرکدوم میرفتیم تویه دسته!باهم رقابت میکردیم همدیگرو می زدیم باهمدیگه بدمی شدیم!امابازی که تموم میشد دسته هابهم می خورد ودوباره همه باهم خوب می شدیم ودوباره می شدیم پسردایی ودختردایی ودخترعمه همدیگه!اگه قرار باشه که یه برگ کاغذ یه دفعه این طوری همه چیزو خراب کنه که دیگه سنگ روسنگ بند نمی شه!مثلافردا پس فردا ازتوصندوقچه ی بابای من یه تیکه کاغذ پیدابشه ومعلوم کنه مثلا من مسلمون نبودم ویه دین دیگه داشتم باید شماها بریزین سرمن و تیکه تیکه م کنین؟!اگه پس فردا مامانم بغچه ش روواکنه ویه بنچاق دربیاره وبه من بگه که مثلاجای آقابزرگه استالین بابا بزرگ من بوده وتوشلوغ پلوغی انقلاب روسیه منوآوردن ایران دیگه من میشم یه روس کمونیست!؟اگه یه هفته دیگه عمه بزرگه منو صدا کنه یه گوشه وبگه عمه جون بگیر این شجره نامه مال توئه منم ببینم که راست میگه واسم وفامیل ومشخصات من خورده تویه ورق پاره پوره ونشون می ده که من یکی ازنوادگان آتیلام باید بگیرن منو اعدام کنن؟
گندم-اگه یه همچین چیزی بشه تودیگه می تونی بگی یه روس یایه هون هستی!
کامیار-اماواقعا یه روس یایکی ازمردم قبایل هون که نیستم!یه ایرانیم!هرکسی همونی که پرورش داده شده!بذاربرات بهتربگم اگه همین فردا دانشمندا بخوان اسم موجودات روعوض کنن ومثلا به ادما بگن گاو وبه گاوابگن آدم ماها همه گاومی شیم وازهمون موقع باید شیرمون روبدوشن؟توالان خبرداری که بین ماایرانیا چقدرمون ازنوادگان عربائیم؟خود مونم خبرنداریم اون وقتی که عرباحمله کردن به ایران وزن ها ودخترای ایرانی روبه اسارت بردن توعربستان وکنیز شون کردن وازشون بچه دارشدن وبه خاطر آبروریزی زدن زیرش وبچه هارو به امان خداول کردن اون بچه ها چی شدن؟هیچی!اونام رفتن زن گرفتن وشوهرکردن وبچه دارشدن وبچه ها شونم همین کاررو کردن تارسیده به امروز! اگه یکی راه بیفته وتحقیق کنه یه دفعه دیدی همین سامان مظلوم وساکت ازخاندان عبیداله بن زیاده!پس بگیریم همین الان بکشیمش! قبل ازحمله اعراب به ایران همه اجداد ما زرتشتی بودن ماهام بچه های همونائیم اماهمه مون مسلمون شدیم خب حالا عربا بیان وبگن نخیر شماها هیچکدوم مسلمون نیستین؟اینکه نمی شه!آدماهمونن که خودشون می خوان باشن باورآدماس که می سازدشون !
گندم سرشو گرفت تودستش ویه خرده بعد گفت:
-بریم بیرون حالت خفگی دارم!
سه تایی ازماشین اومدیم پایین ورفتیم توپیاده روگندم به یه درخت تکیه داد وگفت:
-خواهش می کنم یه سیگاربهم بدین!
کامیارپاکت سیگارش رودرآورد وگرفت جلوش ویکی ورداشت وکامیاربراش روشن کرد چندتا پک زد که به سرفه افتاد وسیگاررو انداخت دور وگفت:
-تاحالا فکر میکردم که سیگارآدم رواروم میکنه!
کامیار-چیزی که آدم رواروم میکنه عقل آدمه!
گندم-شماها اگه جای من بودین چیکارمیکردین؟
کامیار- نمی دونم اماحداقل سعی می کردم که خوب فکرکنم.
گندم-خوب فکر کردن یعنی چی ؟یعنی اینکه تموم این اتفاقایی روکه افتاده فراموش کنم واصلادیگه بهش فکر نکنم؟ یعنی انگارنه انگارکه چیزی شده؟
romangram.com | @romangram_com