#فقط_من_فقط_تو_پارت_9

-اینجا همه تو و باباتو میشناسن

حق داشتن..بابام دو تا مغازه هم اینجا داشت..نمیدونم این همه برای چیش بود..دو تا سوپر مارکت و سه تا بوتیک و یه لباس زیر فروشی داشتیم..هر چی از کارخونه در می آورد ملک و مغازه می خرید..می گفت به درد می خوره..

-آره آرتینم

-نمیخوای اسممو بهت بگم؟

-اگه دوس داری بگو..

قرمز شد اما از تک و تا نیفتاد و گفت:

-الناز هستم

بعد هم دستشو آورد جلو و باهام دست داد..

مغازمون دیزاینش عالی بود..مربعی شکل بود و دو تا میز م*س*تطیلی داشت که ما پشتش می ایستادیم..با نور کم..



الناز رفت سمت خودش و با لپ تابش آهنگ گذاشت:

یکی بهش زنگ بزنه بگه هنوز تو فکرشم

romangram.com | @romangram_com