#فقط_من_فقط_تو_پارت_161
آرتین متعجب یه نگاه به لباس و یه نگاه به من میکنه و میگه: فقط چهل تا؟ فکر میکنی کافی باشه؟
-: بله ديگه مگه فروشمون فصلي نيست؟
همون جور که چشمش به لباسه میگه: آره اما خیلی قشنگه فکر کنم خوب ببرنش.
چشم از لباس می گیره و به من نگاه میکنه. یه جورایی دودله حرفشو بزنه. آخر با خودش کنار میاد و میگه: چیزه .... میشه خواهش کنم یکی از اینا رو بپوشی ببینم چه طوره؟
تعجب کردم. من بپوشم؟؟؟؟ الان از من می خواد به عنوان مانکن استفاده کنه؟ بگم نه ضایع شی؟ اما خوب گناه داره ازم خیلی مودب و آقا خواهش کرد. من که نباید بی شعور بازی در بیارم.
سرمو به نشونه موافقط تکون میدم. خودش یکی از تونیکها رو انتخاب میکنه میده دستم. یکم نگاه میکنه یه ساپورتم همراهش بهم میده. ایول پسر فکر همه چیزم هست. ازش می گیرم و میرم تو اتاق پرو.
لباسو می پوشم یه نگاه به خودم تو آینه می ندازم. تونیکش بنفش رنگه. خیلی بهم میاد. آرتینم خوش سلیقه است.
صدای در اومد و بعدش صدای آرتین.
-: شیدا پوشیدی؟ می تونم ببینمش؟
دوباره یه نگاه به خودم تو آینه کردم. لباسش قشنگ بود ولی مشکلش بدون آستین بودنش بود. معذب بودم این جوری بیی آستین برم جلوی آرتین؟؟؟؟ دو دل بودم چی کار کنم. برم؟؟؟؟ نرم؟؟؟؟؟
دوباره صدای در اومد. این پسره هم چه بی طاقته ها.
آرتین: شیدا میشه یه دقیقه در و باز کنی؟؟؟
romangram.com | @romangram_com