#فقط_من_فقط_تو_پارت_158


داشت چی کار می کرد که ترسید؟

یه تکونی خورد و صاف ایستاد.

-: چیزه ..... دیدم چیزی روت نیست گفتم شاید سردت بشه.

من سردم بشه؟ خوب حالا کجا میری؟

یکم از گیجی در اومدم. بلند شدم نشستم. رو کاناپه بودم. ممکنه من بیدار باشم؟

-: یه ساعت دیگه حاضر باش باید بریم خرید.

تو خوابم فکر خرید و بوتیکم جان من حرف از این بهتر نبود؟

گیج به خودم که حالا نشسته ام نگاه می کنم. سعی میکنم ذهنمو متمرکز کنم.

من خواب نیستم؟ شیدا جدی بالا سر من بود؟ دستش به موهای من بود؟ این پتو رو هم شیدا روم انداخت؟ یعنی بیدار بودم؟

بی اختیار یه لبخندی رو لبهام میشینه. دستمو بالا می برم و می کشم به موهام. لبخندم عمیق تر میشه. پتو رو می کشم تو ب*غ*لم. بوش می کنم. می ب*و*سمش.

شیدا روم پتو انداخت. به موهام دست کشید. گفت شاید سردم بشه. می خندم، بلند.


romangram.com | @romangram_com