#فقط_من_فقط_تو_پارت_126


نامطمئن گفت: چیزه .... من همین جا منتظر می مونم تا با هم بریم. برو حاضر شو.

تعجب کردم. چا نرفت؟ چرا می خواد منتظر بمونه؟ هیچ پسری نمیاد برای یه آدمی که باهاش لجه و ازش بیزاره معطل بمونه پشت در. اونم نتظر برای اینکه یه دختر حاضر بشه.

مشکوک بود اما من سر از کارش در نمی آوردم. وقتی دیدم نمی تونم از تو صورتش چیزی بخونم بی حرف یه قدم رفتم عقب و در و بستم.

این پسره کارهای عجیب غریبی میکنه. از قصر یکم کارمو طول دادم و سر صبر حاضر شدم. نیم ساعت دقیق معطلش کردم. می خواستم عکس العملشو ببینم. حتما" الان مثل مرغ سر کنده شده. کلافه و داغون. چشمش بهم بیوفته می خواد لهم کنه. بدجنس شده بودم. از دیدن قیافه عصبیش به هیجان افتادم. سعی کردم هیجانمو پشت یه قیافه عادی پنهون کنم. در و باز کردم.

روبه روی در چسبیده به دیوار ایستاده بود. سرش پایین و تو فکر بود. با حس باز شدن در سرشو بلند کرد. نگاهش روم قفل شد. یه نگاه دقیق .... بعدم یه لبخند که سریع جمش کرد . اما من دیدم. با اینکه یه لحظه بود اما دیدمش. نمی دونم اشتباه می کنم یا نه اما حس کردم یه لبخند رضایت بود . نمی دونم.

معذب شدم. بدتر از اون کنف شده بودم. هیچ اثری از ناراختی و عصبانیت به خاطر دیر کردنم توش نبود. خیلی تعجب کردم. و بدتر از اون شرمنده شدم به خاطر حرکت بچه گانم. این پسره مثلا" اومده بود به من احترام بزاره منتظر شده بود با هم بریم. بعد من مثل بچه ها لج کردم و این و پشت در کاشتم که حرصش بدم.

چقدر من مغزم کوچیک و بچه گانه کار می کرد. از خودم خجالت کشیدم. الان که این پسره سعی می کنه درست و خوب مثل یه آقا رفتار کنه من دارم مثل بچه های 4 ساله رفتار می کردم.

شرمنده برای جبران گفتم: ببخشید خیلی معطل شدی.

خیلی آقا منشانه گفت: خواهش می کنم. موردی نداره.

نههههههههههه این و دیگه باور نمی کنم. آرتین و انقدر خوب و مودب بودن؟؟؟ یا این پسره مریضه یا به کل متحول شده.

از اتاق اومدم بیرون و در و بستم. رفتیم پایینو صبحونه خوردیم. بعد صبحونه از هتل زدیم بیرون.


romangram.com | @romangram_com