#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_52
بابا: باشه بابا حالا با خودش صحبت کن مطمئنا اون خودشم مخالفت می کنه.
پدرام: باشه بابا من همین الان زنگ میزنم می پرسم.
منتظر نشسته بودم ببینم آخررضایی راضی میشه یا نه که پدرام از اتاقش بیرون اومد.
پدرام: بفرما بابا موافقه. بنده خدا می گفت این چند روزه تو خونه تنها بوده.
بابا: بهش گفتی فردا میریم؟
پدرام: بله بابا جان قرار شد صبح بیاد خونه ما ... من میرم تو ماشین اون شما هم با پری با ماشین خودمون بیاین این طوری پری هم راحته اونجا هم که رسیدیم پری بره اتاق خودش من و آریانم تو اتاق خودم می خوابیم.
بابا: از دست شما جووناباشه بابا ...
با گفتن شبخیر به همه رفتم تو اتاقم و داشتم به اراده خودم می خندیدم که با اومدن اسم رضایی همه تصمیماتمو بیخیالش شدم که یهو یاد خراب کاریم افتادم.
- وایـی اگه رضایی همه چیزو به پدرام بگه؟
romangram.com | @romangram_com