#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_237


همونطور که لبم رو می جویدم گفتم:

- اوخی کوچولو دلت با این چیزا خوش میشه؟ باشه روز تولد تو.

اصلا بهش بر نخورد. رفتیم پیش بقیه نشستیم وتقویم رو آوردن. متاسفانه ولادت هیچ کدوم از ائمه هم تو اون ماه نبود تا به بهونه ی ولادت اونا روز عروسی رو عوض کنم.

آخه بیست و هفت اسفند هم شد روزکه من عروسیم باشه؟ اونم چی؟ شنبه اول هفته هم بود. دلم می خواست آریان رو بزنم له کنم.

وقتی داشتن می رفتن دنبال آریان راه افتادم و آروم گفتم:

- من یه حالی از تو بگیرم آقا. دارم برات.

آریان دستشو گشید رو موهام وگفت:

- گریه نکن عزیزم تولد تو هم بچه دار می شیم اشکال نداره که.


romangram.com | @romangram_com