#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_148
آریان که حالا قدم به قدم باهام راه می اومد با صدایی که توش شیطنت بود گفت:
- واسه چی می خندی؟
به طرفش برگشتم و با بخاطر آوردن دیدنش با خانوم ارفعی اخم کردم و گفتم:
- هیچی!
آریان: باشه باور کردم. بابت اون روز هم اگه مسئله مون جدی شد واست توضیح میدم.
وارد کافی شاپ شدیم و اون جایی رو که با سارا اون بار نشستیم رو انتخاب کردیم. آریان قهوه و کیک شکلاتی سفارش داد و من یه آب پرتقال ... زیاد از قهوه خوشم نمی اومد. آبمیوه رو خیلی بیشتر از قهوه دوست داشتم.
یکم که گذشت سکوت بینمون رو شکست و گفت:
- اون بار خیلی تند رفتم. عصبی بودم و یه چیزی گفتم. فکر می کنم تو رو هم گیج کردم. بعد که فکر کردم دیدم باید بیشتر واست توضیح بدم. نمیگم خیلی دوستت دارم ولی میدونم که در آینده میتونم این حس رو نسبت بهت پیدا کنم. مطمئن باش سیما رو فراموش می کنم. اینو بهت قول میدم چون اون دیگه متاهله ...
- استا ... آریان..من گیج شدم. یعنی چی به خاطر اون می خوای با من ازدواج کنی؟ نمی فهمم.
romangram.com | @romangram_com