#ازدواج_به_سبک_کنکوری_پارت_116
تو دلم گفتم عجب بچه ی پرویی. این اصلا چ ربطی به حرف من داشت. اما بعد با خودم گفتم برای صمیمی تر شدن با بچه ها فکر بدی هم نیست. واسه همین با لبخند برگشتم به سمتش گفتم:
- آره عزیزم
- خب پریناز جون ما اشکالاتمون تو مبحث رفع ابهام از حد ها هست. با اینکه آقای رضایی خوب یاد دادن اما این کتابی که واسه تست زدن بهمون پیشنهاد کردن سوالای خیلی سختی داره. اگه میشه سوال های اون رو واسمون حل کن.
یاد خودم وسارا افتادم که همیشه وقتی می خواستیم دبیر حواسش به حرف زدنای ما نباشه ازش همین درخواست رو می کردیم و دبیربیچاره کل ساعت رو واسمون رفع اشکالی کلی می کرد. لبخند بدجنسی زدم و گفتم:
- رفع اشکال این طوری توی کلاس نداریم. هر کسی هر اشکالی داره صفحه و سوال رو مشخص می کنه و واسه ی رفع اشکالش میاد پای تابلو ... شروع میکنه به حل کردن همون اشکالش ... وقتی به جایی رسید که نتونست حل کردن رو ادامه بده من واسش ادامه ی مسئله رو حل می کنم.
اولش فکر می کنم بچه ها از روشم خوششون نیومد اما مطمئن بودم در آخر جلسه خوششون میومد. چون پارسال هر وقت اشکال داشتم آریان واسم هیمن طور حلش می کرد و باعث می شد نقطه ضعف های خودم رو پیدا کنم.
تا آخر زنگ واسه بچه ها به همین شیوه رفع اشکال کردم ولی هنوز اون ارتباط دوستانه ای که دلم می خواست بین خودم و بچه ها بوجود نیومده بود. بعد از اتمام کلاس مباحث آزمونشون رو مشخص کردم وازشون خداحافظی کردم واز کلاس بیرون اومدم که یکی از بچه ها گفت:
- پریناز جون ممنون خیلی عالی بود. دقیقا شبیه آقای رضایی واسمون مسائل رو حل می کردی.
- ممنون عزیزم نظر لطفته.
romangram.com | @romangram_com