#ازدواج_به_سبک_اجباری_پارت_20

کافی شاپ....ساعت 6 عصر

اکی پس فعلا بای

خداحافظ

وای خدای من یعنی پسرعموی مومن بنده هم اره؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

یعنی ممکنه ازم درخواست دوستی کنه؟

اگه ازم درخواست کنه باهاش دوست می شم منحرفش می کنم بعدم به ریش باباش می خندم!یوها ها ها!

چقددر بدجنس شدممممممممممم!!!!!!!!!!!

ساعت 4 تا 5 حموم بودم هر کی ندونه فکر می کنه حموم عروسیمه،والا!

حولمو تنم کردم ،اول موهام پیچیدم تو یه حوله کوچیک تا خوب خشک بشه بعد نشستم روی صندلی میز آرایشم،از همون پنکک همیشگی استفاده کردم،سایه ی مشکی خوشگلی زدم،خط چشم به روش همیشگی هم کشیدم،رژگونه ملیح وخیلی کم رنگ قرمز هم زدم،رژ لب قرمز جیغ هم به لبام کشیدم.

حوله ی موهامو باز کردم ،موهای به رنگ استخونیم مثل ابشار ریخت دورم،هنوز یه ذره نم داشت،موهامو خیلی خوشگل اتو کشیدم. جین مشکی خیلی تنگمو پوشیدم با مانتو قرمز که بلندیش تا وسطای رونم بود.جلو موهامو با تل سوزنی دادم بالاو بقیه موهامو دورم ریختم،شال مشکی قرمزم هم خیلی شل روی سرم انداختم.

عطرمم زدم،کفش قرمز پاشنه ده سانتی پوشیدم ، کیف ستشم روی شونم انداختم و با ماشین عروسکم از خونه زدم بیرون.

درو که باز کردم هم زمان صدای جیرینک آویز بالای در به صدا دراومد و باد خنکی به صورتم هجوم آورد،با چشمام دنبال برادرمون گشتم آهان اونجا نشسته، وقتی نشستم روبروش هنوزم سرش پایین بود من موندم اون زیر دنبال چی می گرده؟؟؟؟؟؟

سرفه ای کردم و با یه لحن عربی گفتم:

سلام علیکم برادر

با تعجب سرشو آورد بالا ولی با دیدن من فوری سرشو دوباره عین چی انداخت پایین!بی شعور!دلتم بخوادیه حوری به خوشگلی منو نیگا کنی.لیاقت نداری نکبت!

romangram.com | @romangram_com