#ازدواج_با_احساسی_متفاوت_پارت_139

با بد و خوب تو ساختم ولی نه دیگه کشش ندارم

*********************

نیم ساعتی میشد که شام خورده بودیم...البته شام که چه عرض کنم سوسیس بندری بود که دست پخت آرمان وپویا بود...حالا هم داشتن آماده میشدن که برن کنار ساحل ولی من حوصله نداشتم و نشسته بودم تی وی می دیدم...پرهام هم که پشت پیانو گوشه سالن نشسته بود و واسه خودش قطعه آهنگ هایی رو مینوازید....الان هم بهترین فرصت بود که باهاش درمورد تصمیمم حرف بزنم....بچه ها که رفتن،پرهام بهم خیره شد و می خواست چیزی بگه که نزاشتمو گفت:

-بزار من حرفامو بزنم بعدش اگه حرفی موند تو بگو.

پرهام-باشه...بگو

همونطور که سر جام جابه جا میشدم،سعی کردم بغضمو فرو بدم و با صدای

که سعی میکردم نلرزه گفتم:

-ببین پرهام من تصمیمو گرفتم.منو تو با هم به جایی نمیرسیم.پس وقتی به تهران برگشتیم یه وکیل میگیرم که بیفته دنبال کارام.پدرجونم هر طور شده راضیش میکنم این دفه دیگه کوتاه نمیام.

پرهام با یه صدای بم شده گفت:

-چی شد که به این نتیجه رسیدی ما که با هم مشکلی نداشتیم فقط یه دعوای...

پریدم وسط حرفشو گفتم:

-ما تا کی میتونیم اینجوری زندگی کنیم آخه ....بالاخره توام باید...

یه قطره اشک از چشام اومدو چشامو بستم وبه زور گفتم:

-توام باید با کسی که بهش علاقه ....داری باشی.بعد از اینکه از هم جدا شدیم ومن واسه همی...همیشه از زندگیت حذف میشم و به سوئد برمیگردم.

پرهام-خوبه دیگه همه برنامه هارم که ریختی.پس نظر من چی میشه؟مهم من-پرهام با خودت روراست باش این کار به ضرر هر کس باشه که به نفع نیست؟

پرهام-نه مثله اینکه تصمیمت خیلی جدیه.

من-جدی ترین تصمیم عمرمه.هر دومون اینجوری به خوشبختی میرسیم.

پرهام-باشه باشه اگه تو اینطوری میخوای باشه.

دیگه کنترل اشکام دست خودم نبود...

من-میشه ازت خواهش کنم واسم پیانو بزنی مثله اونموقعا که هر وقت ناراحت میشدم تو واسم پیانو میزدی ......واسه آخرین بار.


romangram.com | @romangram_com