#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_85


با بغض گفتم_غزالم ...(میخواستم بگه. زنش ..اما میترسیدم عشقه عشقم ناراحت بشه..اگه عشقش ناراحت شه عشق منم ناراحت میشه اونوقته که زندگی بزام سخت تر میشه...من حز خوشبختی واس عشقم هیچی نمیخوام....هیچی)

.

پس اروم گفتم_ دختر عموشم

دختره_ارمیا سرش شلوغه تو جلسس

همون لحظه صدای ارمیا اومد_ملودی جان کیه؟

ملودی جان اشکام راهشو روی گونم باز کرد

دختره_یه خانومیه میگه دخترعموته...

چندمین نشده بود که صدای ارمیا توگوشی پیچید_بله ...

زبونم بند اومده بود

ارمیا_غزاله..من سرم شلوغه حوصله مسخره بازیای تو هم ندارم ...

سریع ضدای بوقی که نشاندهنده ابن بود که ارمیا قطع کرده اومد .....هــه...ینی حتی انقدر بی ارزشم ...



اشکای روی گونمو پاک کردمو از جام بلند شدمو خواستم به سمت خونه برم که کیمیا بهم تنه زد با گریه رفت تو خونه ...

با تعجب به رفتنش نگاه میکردم که دیدم عرفان با یه قیافه در هم داشت میرفت از خونه بیرون...

سریه به سمتش رفتم صداش زدم_عرفان...

عرفان_ها؟

_چیشد؟

romangram.com | @romangram_com