#عشقی_از_جنس_اجبار_پارت_72
من_من خسته شدم منو ببر بیرون حوصلم سر رفتههههه
ارمیا_زیرشو کم کن
_واییی بامزه
ارمیا_دربامزه بودنم شکی نیست زشتک
الانه که از مماخم دود بلند شه
باحالت گریه گفتم_ارمیا جوننممممم...تو ری جون عشقت منو ببر بیرون
با عکس العمل ارمیا از ترس پریدم
ارمیا باداد_جون عشقمو قسم نخور
با تعجب بهش نگاه کردم چه راحت جلوی زنش میگه عشقم ینی بخادر اون دختره اشغال که معلوم نیست کیه سر من داد زد
بغض کردم دیگه چیزی نگفتم از اتاقش زدم بیرون رفتم تو اتاقم گوشیمو گرفتم یه اهنگیو پلی کردم نمیدونم چم شده بود چرا اشکام روی گونهام بود_
این یه حس جدیده
یکی دوباره از راه رسیده
مثل اون چشمم ندیده
انگاری اونو خدا واسه من افریده
یکی که صاف ساده
اروم قدم تو انتهای شب تنهایی جاده
دست خودم نیست،قلبم میلرزه بی اراده
romangram.com | @romangram_com