#عشق_یه_پسر_هندی_پارت_83
نداشت. دستم رو گرفت و من رو که خشکم زده بود؛ دنبال خودش کشید. از مرکز خرید بیرون اومدیم و به سمت
رستورانی که اون نزدیکی بود رفتیم.
رستوران مدرنی بود. پشت میز گرد شیشه ای نشستیم.
-چی می خوری پریا؟
شونه ای بالا انداختم.
-راستش نمی دونم راهول، من زیاد چیزی از غذا های این جا نمی دونم.
لبخندی زد.
-خیلی خوبه پس به انتخاب من یه غذای عالی سفارش می دیم. لبخندی رو با لبخند جواب دادم.
-عالیه.
به سمت دست شویی رفتم و دست هام رو شستم، کمی آرایشم رو تازه کردم و بیرون اومدم. واقعا رستوران شیک و
تمیزی بود؛ همه جاش تازه ساخت و از وسایل نو و با کلاس استفاده شده بود. غذایی که راهول سفارش داده بود
چیکن تندوری نام داشت و واقعا خوشمزه بود؛ رنگ و بوی فوق العاده ای داشت و با دیدنش دهنت آب می افتاد. من
با خوردن غذا به انتخاب راهول احسنت گفتم.
romangram.com | @romangram_com