#عشق_شيطون_من_پارت_59
با مانی جون مامان روناک رفتیم توخونه
_دخترم روهام اتاقتونشونت میده
_مرسی مانی جون
_وظیفس گلکم و رو به روهام گفت:ببرش دخترمو
باروهام از پله ها رفتیم بالا روهام رو به روی ی درسفیدایستاد به طبعیت ازش ایستادم
_اینم اتاقتون
_آها ممنون شرت کم
اویییییی بچم چشاشو ببین مادرت برات بمیره جوجو اینقدر حرص نخور بدونه توجه بهش مثل گاو وارد اتاق شدم ی اتاق بزرگ به رنگ صورتی سفید که ی تخت دونفره وسطش بود آخجوووونم مثل این گوسفندا پریدم رو تخت که دومتر پرتاب شدم روهوا اووووووم الان لباس ندارم چییییییی دره کمدوباز کردم که دیدم به به ای جونم چه لباسایی لباسا کی هس اینجا??!?شونه هاموبالاانداختم و ی لباس خواب کشیدم بیرون و پوشیدم و دوباره مثل اسب یپرتمه رغتمو خودمو پرت کردم روتخت و خوابیدم
romangram.com | @romangram_com