#عشق_در_وقت_اضافه_پارت_123
با شنیدن این جمله گوش های شایان تیز شد.
نارسان آب دهانش را قورت داد و جواب داد:
-بله.
-چند تا سوال داشتم.
-بفرمایید.
-محل تصادف؟
-روبروی شرکت. جلوی پارکینگ.
-ساعت تصادف؟
-حدوداً یازده صبح.
و یک سری سوال دیگر پرسید.
در آخر اضافه کرد:
-به بستگانشون خبر دادید؟
-ایشون برادرشون هستند.
پلیس رو به شایان کرد و گفت:
romangram.com | @romangram_com