#عشق_در_قلمرو_من_پارت_64
-ببخشید نواز ؛ من نباید به حرف شاهین گوش می دادم .
از این دله مهربونش لبخندی روی لبم نشست.
آروم گونه ی گرمش رو بوسیدم و گفتم
-اشکالی نداره داداشی .
توی بغلش فشارم داد و آروم ولم کرد.
از جام بلند شدم و به سمته یاس که با لبخند به ما خیره بود رفتم.
تا بهش رسیدم بغلش کردم و با مهربونی گفتم
-ممنون ، تو جون داداشم رو نجات دادی.
با تعجب منو از خودش جدا کرد و گفت
-برادرته ؟
سرم رو به نشونه ی آره تکون دادم که خندید و گفت
romangram.com | @romangram_com