#عشق_در_قلمرو_من_پارت_21

صدای نعره پسره دله هر کسی رو کباب می کرد .

می دونستم الان خون آشام ها از استشمام بوی خون دیوونه شدن و فرصت خوبیه برای حمله ، اما من تنها می تونم ؟

"آره نوازه تو میتونی ، مثلا تو آلان یه آلفایی "

انگار منتظر همین دلگرمی بودم.

سریع دویدم و گردنه خون آشامی که نزدیک پسره بود رو گرفتم.

دندون هام رو بهم فشار دادم.

صدای شکستن استخوان هاش رو که شنیدم به سمته درخت پرتابش کردم.

خون آشام بعدی به سمتم اومد و تا خواست حمله کنه سرش رو با دندون هام کندم و اونم کناره دوستش انداختم.

دو نفر بعدی باهم حمله کردند.

انقدر سرعتشون زیاد بود که من فقط می تونستم دفاع کنم.

این دو نسبت به بقیشون چثه ی ریزی داشتن .

یکیشون به سمتم خیز برداشت که روی هوا گرفتمش.

romangram.com | @romangram_com