#عشق_در_قلمرو_من_پارت_137

بازو های خوش تراشش می خواست آستین لباس رو پاره کنه.

با لبخند به سمتم اومد و اول دور و اطراف رو نگاه کرد و بعد آروم بغلم کرد.

از خودم جداش کردم و گفتم

-چیکار می کنی ؟

-میشه بگی چرا نباید بغلت کنم ؟

همونطور که دستش رو می گرفتم و باهم از پله ها پایین می رفتیم گفتم

-ما گرگینه ها قدرت بویایی قوی داریم ، همونطور هم که قبلا گفتم هر انسان و گرگینه یا هرچیزه دیگه ای بوی خاص خودش رو داره درسته ؟

سرش رو تکون داد و گفت

-بله آلفای من .

خندیدم و ادامه دادم

-خوب وقتی تو من رو لمس می کنی ، یا با بدن من تماسی پیدا می کنی بوی تو روی من و بوی من روی بدن تو می مونه و گرگینه ها خیلی خوب این رو تو حرکت اول می فهمن .

شوکه برگشت سمته من و گفت

romangram.com | @romangram_com