#عشق_در_قلمرو_من_پارت_135
-من عاشق این کار گرگتم ، آلفا خانوم.
خوشحال پشتم نشست و من با سرعت سمته خونه حرکت کردم.
انقدر محو حرکاتش بودم که نفهمیدم کی رسیدیم.
تموم راه آرن سرش رو بین موهای کمرم برده بود و آروم نفس می کشید.
تموم راه نوازشم کرد و آرامش رو بهم هدیه داد.
جلوی دره خونه ایستادم و تبدیل شدم.
یه دفعه فکری توی سرم جرقه خورد.
با عجله سمته آرن برگشتم و گفتم
-آرن ؟
-جانم ؟
انقدر با احساس گفت که یادم رفت چی می خواستم بگم.
ضربان قلبم به حدی بالا بود که خود آرنم فهمید.
romangram.com | @romangram_com