#احساس_من_پارت_99
رومو به طرف شیشیه ماشین برگردوندم .
- غزال باور کن داری اشتباه می کنی من . من دوست دارم آخ ...آخ
به عقب برگشتم با دیدن آرسان خون تو رگ هام منجد شد. از پشت دست آرتین و گرفته بود و داشت دستشو می پیچوند.
آرسان: گفتی کیو دوست دارم ؟
آرتین: آخ ...آخ دستمو ول کن ،دیوونه مریض.
- به چه حقی مزاحم همسر من شدی ؟
- این خانم یه روزی نامزد من بوده .آخ...آخ ول کن دستمو وحشی.
- در حال حاضر نامزد سابق جنابعالی همسر بنده اس .شما هم یه بار دیگه مزاحمش بشی بد میبینی خان داداش .
دستشو ول کرد
آرسان: کی از اون جهنم دره فرار کردی و برگشتی ها؟
آرتین: فکر نکنم به تو ربطی داشته باشه .
دوباره دستشو گرفت .
- ول کن دستمو دیوانه، اصلا به تو چه مگه من باید به تو توضیح بدم .دلم خواست بیام غزاله رو ببینم به تو چه؟
دستشو محکم تر پیچوند صورت آرتین از شدت درد قرمز شده بود :
- اولا غزاله نه و خانم سازگار ،ثانیا اگه یه بار دیگه این دور و بر ببینمت می کشمت، فهمیدی ؟
- آره فهمیدم دستمو ول کن دارم می میرم.
- نشنیدم بلند تر .
- گفتم باشه
romangram.com | @romangram_com