#احساس_اشتباهی_پارت_8

_وایساااا ببینم
_هلییی بدو هوا پسه
و هردومون شروع به دویدن کردیم سر 2
کوچه خودمون نفس زنان ایستادیم
_خااااک تو سرت ساینی آبرومونو بردی
_برو بابا دوتا دونه گل چیدمااا
بیا دوتاش مال زنعمو دوتاشم مال مامان من!
با کلید در اصلی ساختمون و باز کردیم
سوار اسانسور شدیم و طبقه سوم پیاده
شدیم کف دستامونو بهم زدیم
_ برو ببینم شیر میشی یا روبا!؟!
_برات ارزوی موفقیت میکنم!
کلید انداختم و اروم وارد اپارتمانمون
شدم خودمو لوس کردم و با صدای
بلندی گفتم: مامان مهربونممم بیا گل دخترت اومد
یهو مامان ملاقه به دست از اشپزخونه اومد بیرون!..
_ بسم الله...خوبی مامان؟!
مامان دست به کمر شد گفت : اوغور بخیر..از اینورا؟!!
رفتم سمتش گلای تو دستمو گرفتم
طرفش و گفتم : گل برای مامان خوشگلم اوردم..!
مامان دست به کمر شد 3
_باز این گلای بدبختو از کدوم فضای سبز چیدی؟
سرمو خاروندم
_خیلی تابلوعه؟
_نه اصلاااا

romangram.com | @romangram_com