#دنیای_راز_مینا_پارت_32
-چرا؟
-میمیری!
-کی من رو میکشه؟
-خیلی سوال میپرسی، من باید برم.
-کجا؟
چپ چپ نگاهم کرد که گفتم:
-من رو با خودت ببر!
-اگه بفهمن مثل ما نیستی تو دردسر میافتی.
کم کم داره من رو هم عین خودش خل میکنه. من که نمیتونستم تو این خراب شده بمونم، با یه دیوونه باید میرفتم تالاهاسی!
-اشکال نداره.
از من اصرار از اون انکار! قبول نمیکرد؛ مثل کوالا چسبیدم بهش تا راضی شد؛ ولی عواقبش پای خودم، منم چهقدر ترسیدم! روی چمنا راه میرفتیم. هنوز درختی ندیده بودم؛ اما گل تا دلت بخواد.
-چشمات بنفشه!
-اره.
romangram.com | @romangram_com