#دنیای_عسلی_رنگ_من_پارت_55

بعدم به گونش اشاره کرد.روپنجه پام بلندشدموگونشو بوسیدم.بعدم رفتم تواتاقم.خووب حالا که بابا این وظیفه رو به من داده پس باید روشو زمین نندازم.بایدزنگ بزنم از بهنام ادرس جاهایی که واسه خودش خرید میکنه رو بگیرم.از ارسامم باید ادرس بپرسم.پس بااین حساب کلی کاردارم.درضمن باید واسه خودمم یه لباس توووپ بخرم.لباسامو عوض کردمو رفتم پایین ناهاربخورم.بعدناهارساعت ۴:۳۰ که زنگ زدم به بهناز.یه بوق دوبوق سه بووق.......
دیگه داشتم قطع میکردم که یکی با صدای گرفته گفت:
+هــــــااا؟؟
خخخ خواب بود.بزاریکم اذیتش کنم
-سلام عزیزم.خوبی عشقم؟؟
+اشتباه گرفتی عاقا.بروخداروزی تو یه جای دیگه حواله کنه
خخخخ خدایا اینقدر گیجه که نفهمید من صدام زنونس گفت عاقا🤓
-نه من مطمئنم درست گرفتم
+بشین بینیم بابا
بعدم قطع کرد.دوباره زنگ زدم
+هــــا؟دیگه چی میگی؟
-بهی منم الناز
+احمــــــــــق ....... وقتی میخوای زنگ بزنی یه نگاه به ساعت بندازی به جایی برنمیخوره هااا
-ایییـــــش برو بابا.زنگ زدم چندتا ادرس بپرسم میتونی بهم بدی؟

romangram.com | @romangram_com